خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرده
2 . پارچه
3 . والان (پارچه و لباس)
4 . پارچهفروشی
[اسم]
drapery
/dɹˈeɪpɚɹi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرده
1.It was ten in the morning but the drapery was still drawn.
1. ساعت ده صبح بود ولی پرده هنوز کشیده بود.
2.The Great Hall of the school was hung with green drapery.
2. در سالن بزرگ مدرسه، پرده سبز آویزان شده بود.
2
پارچه
1.The style is noted for its beautiful drapery.
1. آن سبک به خاطر پارچههای زیبایش مورد توجه است.
2.Their costumes are pictorial, with good drapery.
2. لباسهای آنها نقشدار با پارچههای خوب هستند.
3
والان (پارچه و لباس)
1.He stooped and lifted the drapery.
1. او ایستاد و والان پرده را بالا برد.
4
پارچهفروشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پارچهفروشی
1.It was a strange shop, registered under the vague name of Drapery.
1. مغازه عجیبی بود که تحت اسم مبهم پارچه فروشی ثبت شده بود.
2.My mother ran a couple of drapery.
2. مادر من چندین پارچهفروشی را اداره میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
drape
dramatist
dramatically
dramatic play
dramatic
drastic
drastically
draught
draught horse
draughts
کلمات نزدیک
draper
drape
drank
dramaturgy
dramatize
draper’s
drapes
drastic
drastically
drat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان