خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زندگی کردن
[فعل]
to dwell
/dwel/
فعل ناگذر
[گذشته: dwelled]
[گذشته: dwelled]
[گذشته کامل: dwelled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
زندگی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ساکن بودن
سکنی گزیدن
سکونت داشتن
1.I don't want to dwell on the past.
1. من نمیخواهم در گذشته [با خاطرات گذشته] زندگی کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
dweeb
dwayne
dwarf
dw
dvd player
dwell on
dweller
dwelling
dwelling place
dwelling unit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان