1 . زلزله
[اسم]

earthquake

/ˈɜrθ.kweɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زلزله زمین‌لرزه

معادل ها در دیکشنری فارسی: زلزله زمین‌لرزه
مترادف و متضاد earth tremor quake
  • 1.I was asleep when the earthquake struck.
    1. وقتی زلزله اتفاق افتاد خواب بودم.
  • 2.The earthquake measured 68 on the Richter scale.
    2. زمین‌لرزه در مقیاس ریشتر 68 ریشتر اندازه‌گیری شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان