خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرنج
[اسم]
elbow
/ˈelboʊ/
قابل شمارش
1
آرنج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرنج
مترادف و متضاد
arm joint
bend of the arm
1.Her arm was bandaged from the elbow to the fingers.
1. دست او از آرنج تا انگشتان باندپیچی شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
elation
elated
elate
elastoplast
elasticity
elbow grease
elbow one's way
elbow room
elbow someone out
elbow-room
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان