خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گیتار الکتریک
[اسم]
electric guitar
/ɪˈlɛktrɪk gɪˈtɑr/
قابل شمارش
1
گیتار الکتریک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گیتار الکتریک
1.My boss plays electric guitar.
1. رییسم گیتار الکتریک مینوازد [میزند].
تصاویر
کلمات نزدیک
electric eel
electric charge
electric chair
electric
electorate
electric oven
electric razor
electric shock
electrical
electrical cable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان