خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شوک الکتریکی
[اسم]
electric shock
/ɪˌlektrɪk ˈʃɑːk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شوک الکتریکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برقگرفتگی
شوک الکتریکی
مترادف و متضاد
shock
1.I got an electric shock from that light switch.
1. من از آن کلید برق دچار شوک الکترونیکی شدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
electric razor
electric oven
electric guitar
electric eel
electric charge
electrical
electrical cable
electrical charge
electrical cord
electrical engineering
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان