خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باد کردن
2 . پرخوری کردن
[فعل]
to engorge
/ɪnˈɡɔːrdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: engorged]
[گذشته: engorged]
[گذشته کامل: engorged]
صرف فعل
1
باد کردن
پر شدن
specialized
1.Once feeding is complete, the tick is engorged with blood and will fall off.
1. هنگامیکه تغذیه تمام شود، کنه از خون پر میشود و میافتد.
2
پرخوری کردن
old use
تصاویر
کلمات نزدیک
enforced
enervation
endurable
endue
endothelium
engouement
engram
engross
enigmatical
enlace
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان