خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چاق کننده
[صفت]
fattening
/ˈfætnɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fattening]
[حالت عالی: most fattening]
1
چاق کننده
1.fattening cakes
1. کیکهای چاق کننده
2.Pasta is not as fattening as people think it is.
2. پاستا آنقدرها که مردم فکر میکنند چاق کننده نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
fatten up
fatten
fatness
fatigues
fatigued
fattish
fatty
fatty acid
fatuous
faucet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان