[فعل]

to fatten

/ˈfætn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: fattened] [گذشته: fattened] [گذشته کامل: fattened]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چاق کردن چاق و چله کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پروار کردی چاق کردن
مترادف و متضاد fatten up
  • 1.These cattle are being fattened up for slaughter.
    1. این گاوها دارند برای ذبح چاق می‌شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان