خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شاهکار
[اسم]
feat
/fiːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شاهکار
کار مهم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دستاورد
1.She performed remarkable feats of organization for the company.
1. او کارهای مهم قابل توجهی از مدیریت برای شرکت انجام داد.
2.The Eiffel Tower is a remarkable feat of engineering.
2. برج ایفل یکی از شاهکارهای چشمگیر مهندسی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
feast
feasibly
feasible
feasibility
fearsome
feather
feather boa
feather one's own nest
feathered
featherweight
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان