خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آشوب
2 . تخمیر کردن
[اسم]
ferment
/fərˈment/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آشوب
ناآرامی، جوش و خروش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همهمه
مترادف و متضاد
agitation
turmoil
uproar
1.a period of political ferment
1. دوره ای از آشوب سیاسی
2.The country is in ferment.
2. کشور در ناآرامی به سر می برد.
[فعل]
to ferment
/fərˈment/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: fermented]
[گذشته: fermented]
[گذشته کامل: fermented]
صرف فعل
2
تخمیر کردن
تخمیر شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخمیر شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
ferguson
feral
fenugreek
fennel
feng shui
fermentation
fermented
fern
fernandez
fernando
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان