خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرزندخوانده
[اسم]
foster-child
قابل شمارش
1
فرزندخوانده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فرزندخوانده
تصاویر
کلمات نزدیک
foster son
foster parent
foster home
foster daughter
foster brother
foul
foul ball
foul line
foul odor
foul play
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان