خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آزاد
[صفت]
freelance
/ˈfriːlæns/
غیرقابل مقایسه
1
آزاد
مستقل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دارای شغل آزاد
1.I work freelance from home.
1. من به صورت مستقل در خانه کار میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
freehold
freedom of the press
freedom of speech
freedom of information
freedom fighter
freelancer
freeloader
freeloading
freely
freeman
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان