خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . میوهدار کردن
2 . بارور شدن
[فعل]
to fructify
/ˈfrʌktɪfʌɪ/
فعل گذرا
[گذشته: fructified]
[گذشته: fructified]
[گذشته کامل: fructified]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
میوهدار کردن
بارور ساختن
1.They were sacrificed in order that their blood might fructify the crops.
1. آنها قربانی شدند تا شاید خونشان محصولاتشان را بارور سازد.
2
بارور شدن
میوهدار شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
frowst
frore
frivol
friseur
frippery
fructification
fructuous
fruitarian
fruiterer
frumpy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان