خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (علم) ژنتیک
[اسم]
genetics
/dʒəˈnet̬.ɪks/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(علم) ژنتیک
ژنشناسی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
علم توارث
ژنتیک
1.Next year, I'll be studying genetics.
1. سال بعد، ژنتیک خواهم خواند.
تصاویر
کلمات نزدیک
geneticist
genetically modified
genetically
genetic fingerprinting
genetic engineering
genial
geniality
genially
genie
genital
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان