1 . دست از سر کسی برداشتن 2 . دست به کار شدن
[عبارت]

get off one's ass

/ɡɛt ˈɔf wˈʌnz ˈæs/

1 دست از سر کسی برداشتن

culturally sensitive informal
  • 1.Get off my ass! Go bug somebody else.
    1. دست از سرم بردار! برو یکی دیگر را اذیت کن.
  • 2.Would you get off my ass? I'm not going to the interview, and that's final!
    2. دست از سرم برمی‌داری؟ به آن مصاحبه نمی‌روم و این قطعی است!

2 دست به کار شدن کون خود را تکان دادن

culturally sensitive informal
  • 1.Grandma will be here in 30 minutes, so get off your ass and move this junk out of the living room!
    1. مامان‌بزرگ تا 30 دقیقه دیگر اینجا خواهد بود، پس دست به کار شو و این آشغال را از اتاق نشیمن ببر بیرون!
  • 2.Ted needs to get off his ass for a change and make an effort around here.
    2. "تد" باید برای یک بار هم که شده کونش را تکان دهد و اینجا کمی تلاش کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان