خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهبود یافتن
2 . (بر چیزی) غلبه کردن
3 . باور کردن (چیزی ناخوشایند یا شگفتآور)
4 . تمام شدن و رفتن (چیزی ناخوشایند)
[فعل]
to get over
/gɛt ˈoʊvər/
فعل گذرا
[گذشته: got over]
[گذشته: got over]
[گذشته کامل: gotten over]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهبود یافتن
بهتر شدن
to get over something
از چیزی بهبود یافتن
I have only just got over flu.
تازه از آنفولانزا بهبود یافتهام [تازه از شر آنفولانزا خلاص شدهام].
2
(بر چیزی) غلبه کردن
کنار آمدن
to get over something
بر چیزی غلبه کردن
1. He was disappointed at not getting the job, but he'll get over it.
1. او از اینکه شغل را به دست نیاورد، ناامید شد، اما با آن کنار خواهد آمد.
2. I'm trying to get over my fear of height.
2. دارم تلاش میکنم بر ترسم از ارتفاع غلبه کنم.
3
باور کردن (چیزی ناخوشایند یا شگفتآور)
can't/couldn't get over something
چیزی را باور نکردن
I can't get over how rude she was.
باورم نمیشود چقدر او بیادب بود.
[عبارت]
get something over with
/gɛt ˈsʌmθɪŋ ˈoʊvər wɪð/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تمام شدن و رفتن (چیزی ناخوشایند)
informal
1.I’ll be glad to get these exams over with.
1. خوشحال میشوم این امتحانات تمام بشوند و بروند.
تصاویر
کلمات نزدیک
get out of the way
get out of someone's face
get out of here!
get out of hand
get out of debt
get plenty of sleep
get pregnant
get promoted
get ready
get real
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان