خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکستن
2 . کوتاه آمدن
[عبارت]
to give way
/tuː gɪv weɪ/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شکستن
1.The ladder gave way and Ben fell to the ground.
1. نردبان شکست و "بن" زمین خورد.
2
کوتاه آمدن
تسلیم شدن
1.My parents finally gave way and said I could go out with my friends.
1. پدر و مادرم بالاخره کوتاه آمدند و گفتند میتوانم با دوستانم بیرون بروم.
تصاویر
کلمات نزدیک
give up
give the shirt off one's back
give the name of your next of kin.
give the devil his due.
give the baby up for adoption
give yourself something to aim for
giveaway
given
given name
giver
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان