Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . قدم زدن
[عبارت]
go for a wander
/goʊ fɔr ə ˈwɑndər/
1
قدم زدن
گشت زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیادهروی کردن
1.I went to the park and went for a wander.
1. من به پارک رفتم و گشتی زدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
go for a walk
go for
go fishing
go extinct
go downhill
go for it
go from strength to strength
go fry an egg!
go grey
go grocery shopping
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان