خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیش از حد معمول تلاش کردن
[عبارت]
go out of one's way
/goʊ aʊt ʌv wʌnz weɪ/
1
بیش از حد معمول تلاش کردن
1.He went out of his way to help me.
1. او بیش از حد معمول تلاش کرد تا به من کمک کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
go out of business
go out
go online
go on vacation
go on tour
go out on nature day
go out with
go over
go over one's head
go over time
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان