Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . ارتباط داشتن
2 . به هم آمدن
[فعل]
to go together
/goʊ təˈgɛðər/
فعل ناگذر
[گذشته: went together]
[گذشته: went together]
[گذشته کامل: gone together]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ارتباط داشتن
به هم ربط داشتن
1.Disease and poverty often go together.
1. بیماری و فقر اغلب با هم ارتباط دارند.
2.Wisdom and maturity don't necessarily go together.
2. درایت و بلوغ لزوماً با هم ارتباطی ندارند.
2
به هم آمدن
1.Do you think the cream dress and the blue jacket go together?
1. فکر میکنی این پیراهن سفیدخامهای با این کت آبی به هم میآید؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
go toe-to-toe
go to war
go to trouble
go to town
go to the wall
go too far
go towards
go under
go up
go up for
کلمات نزدیک
holy crap
holy crap on a cracker
crap out
holy shit
piece of crap
have a hair across ass
ass in a sling
ass out
goof off
grow apart
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان