خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیادهروی کردن
[عبارت]
go walking
/goʊ ˈwɔkɪŋ/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیادهروی کردن
برای پیادهروی رفتن
1.We're going walking in the mountains this summer.
1. ما امسال تابستان برای پیادهروی به کوهستان میرویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
go viral
go up in flames
go up
go under the knife
go under
go weak at the knees
go white
go whole hog
go with
go with one's gut feeling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان