خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شایعه
2 . غیبت
3 . شایعه (درست) کردن
4 . غیبت کردن
[اسم]
gossip
/ˈgɑs.əp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شایعه
1.Have you heard the latest gossip?
1. آخرین شایعه را شنیدهای؟
an interesting piece of gossip
شایعهای جالب
2
غیبت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غیبت
[فعل]
to gossip
/ˈgɑs.əp/
فعل ناگذر
[گذشته: gossiped]
[گذشته: gossiped]
[گذشته کامل: gossiped]
صرف فعل
3
شایعه (درست) کردن
شایعه پراکندن
1.People have started to gossip about us.
1. مردم دارند درباره ما شایعه (درست) میکنند.
2.Stop gossiping and get on with your work!
2. دست از شایعه پراکندن بردار و به کارت برس!
4
غیبت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غیبت کردن
1.She was gossiping about you.
1. او داشت راجع به تو غیبت میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
gossamer
gospel music
gospel
gosling
goshawk
gossip column
got off to a good start
got to do with
gotcha
gothic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان