خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرانفروشی کردن
2 . در آمدن (معمولاً چشم)
[فعل]
to gouge
/gaʊʤ/
فعل گذرا
[گذشته: gouged]
[گذشته: gouged]
[گذشته کامل: gouged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گرانفروشی کردن
(سر مشتری) کلاه گذاشتن
مترادف و متضاد
overcharge
to gauge a costumer
سر مشتری کلاه گذاشتن [به مشتری گرانفروشی کردن]
2
در آمدن (معمولاً چشم)
در آوردن
مترادف و متضاد
scoop out
1.One of his eyes had been gouged out.
1. یکی از چشمان او از حدقه در آمده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
gouda cheese
gouache
gotta
gothic
gotcha
goulash
gourd
gourmand
gourmet
gourmet restaurant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان