خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نمودار
[اسم]
graph
/græf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نمودار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نمودار
1.This graph shows how crime has varied in relationship to unemployment over the last 20 years.
1. این نمودار چگونگی تغییر میزان جرم و جنایت را در رابطه با بیکاری در 20 سال گذشته نشان میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
grapevine
grapefruit
grape vinegar
grape
granule
graph paper
graphic
graphic design
graphic designer
graphic novel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان