خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چربی
2 . چرب کردن
[اسم]
grease
/gris/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چربی
روغن، گریس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چربی
گریس
1.You will need very hot water to get the grease off these plates.
1. برای پاک کردن [شستن] چربی این ظروف، به آب بسیار جوش نیاز خواهی داشت.
[فعل]
to grease
/gris/
فعل گذرا
[گذشته: greased]
[گذشته: greased]
[گذشته کامل: greased]
صرف فعل
2
چرب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چرب کردن
روغنکاری کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
grazing
grazier
graze
gray-haired
gray area
grease monkey
grease someone's palm
greaseproof paper
greasy
greasy hamburger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان