خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ماده خاکستری (سیستم عصبی مرکزی)
2 . هوش
[اسم]
grey matter
/greɪ ˈmætər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ماده خاکستری (سیستم عصبی مرکزی)
2
هوش
informal
مترادف و متضاد
intelligence
1.I don't why he makes such stupid mistakes. I guess he just doesn't have much grey matter.
1. نمیدانم چرا این اشتباهات احمقانه را مرتکب میشود. فکر کنم او خیلی هوش ندارد.
2.I wish I had a little of her grey matter.
2. کاش کمی از هوش او را داشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
grey area
grey
grenadier
grenade launcher
grenade
grey-haired
greyhound
grid
griddle
gridiron
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان