خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرایشگر
[اسم]
hairstylist
/ˈherstaɪlɪst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آرایشگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرایشگر
1.My hairstylist is my wife.
1. آرایشگر من همسرم است.
تصاویر
کلمات نزدیک
hairstyle
hairspray
hairslide
hairpin bend
hairpin
hairy
hair’s breadth
hajj
hake
halal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان