خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کشاندن
[فعل]
to hale
/heɪl/
فعل گذرا
[گذشته: haled]
[گذشته: haled]
[گذشته کامل: haled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کشاندن
کشیدن (بهزور)
مترادف و متضاد
drag
draw
1.He haled an old man out of the audience.
1. او یک پیرمرد را از میان حضار بهزور بیرون کشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
halbert
halacha
haitian
hairball
hagiology
half-inch
half-life
halfhearted
hallelujah
hallow
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان