خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نیم
2 . نیمه
[ضمیر]
half
/hæf/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نیم
نصف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نیم
نصف
مترادف و متضاد
divided in two
whole
1.He cut up the apple and gave me half.
1. او سیب را برش زد و نصفش را به من داد.
2.It'll take half an hour to get there.
2. یک ساعت و نیم طول می کشد تا آنجا برسم.
3.Jenny lived in Beijing for a year and a half.
3. "جنی" یک سال و نیم در پکن زندگی کرد.
4.Rice is eaten by half of the world's population.
4. نیمی از جمعیت جهان برنج می خورند.
[قید]
half
/hæf/
غیرقابل مقایسه
2
نیمه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نیمه
نصفه
1.The bottle is half empty.
1. آن بطری نیمه خالی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
haleem
hale and hearty
halcyon
halal
hake
half a dozen
half a loaf is better than none.
half an hour
half and half
half back
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان