خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وقت گذراندن
2 . آویزان کردن
[فعل]
to hang out
/hæŋ aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: hung out]
[گذشته: hung out]
[گذشته کامل: hung out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
وقت گذراندن
informal
مترادف و متضاد
associate
mingle
socialize
1.The local kids hang out at the mall.
1. بچههای محله در پاساژ خرید وقت میگذرانند.
to hang out with somebody
با کسی وقت گذراندن
You hang out with your friends too much.
زیادی با دوستانت وقت میگذرانی.
2
آویزان کردن
(بهمنظور خشک شدن) پهن کردن (لباس)
1.They hung out banners that said ‘Stop the war!’
1. آنها بنرهایی آویزان کردند که رویشان نوشته بود «جنگ را متوقف کنید!»
to hang something out
چیزی را پهن کردن
Have you hung the washing out?
آیا لباسهای شسته(شده) را پهن کردهای؟
تصاویر
کلمات نزدیک
hang onto your hat!
hang on
hang gliding
hang glider
hang back
hang out one's shingle
hang ten
hang up
hang up, please.
hang your bathrobe on the peg in the bathroom.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان