خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سخت بودن گفتن چیزی
[عبارت]
hard to say
/hɑrd tu seɪ/
1
سخت بودن گفتن چیزی
مطمئن نبودن از چیزی
1.‘When will the job be finished?’ ‘It's hard to say’.
1. «کار کی تمام میشود؟» «گفتنش سخت است.»
تصاویر
کلمات نزدیک
hard shoulder
hard sell
hard rock
hard put
hard on someone's heels
hard up
hard water
hard-boiled
hard-headed
hard-hearted
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان