خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خارج کردن (عضوی از بدن مانند آپاندیس)
[فعل]
to have out
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خارج کردن (عضوی از بدن مانند آپاندیس)
در آوردن، کشیدن (دندان)
تصاویر
کلمات نزدیک
have one’s way
have one's nose in the air
have one's nose in something
have one's name on something
have one's heart go out to someone
have rocks in one's head
have second thoughts
have someone eating out of the palm of one's hand
have someone's back
have something done
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان