خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سنگین
2 . سنگینوزن
3 . پیچیده
4 . شدید
[صفت]
heavy
/ˈhev.i/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: heavier]
[حالت عالی: heaviest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سنگین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ثقیل
سنگین
گران
مترادف و متضاد
hefty
massive
weighty
light
how heavy
چقدر سنگین
How heavy is your backpack?
کوله پشتیات چقدر سنگین است؟
heavy equipment/suitcase/gun...
تجهیزات/چمدان/اسلحه و... سنگین
She was struggling with a heavy suitcase.
او داشت با یک چمدان سنگین دستوپنجه نرم میکرد.
2
سنگینوزن
چاق
مترادف و متضاد
fat
1.Bob is much heavier than the last time I saw him.
1. "باب" سنگینوزنتر از آنی بود که آخرین بار دیده بودم.
3
پیچیده
سنگین
مترادف و متضاد
light
heavy traffic
ترافیک سنگین
The traffic was very heavy this morning.
امروز صبح، ترافیک بسیار سنگین بود.
heavy discussion
بحث پیچیده
The discussion got a little heavy.
بحث کمی پیچیده شد.
4
شدید
سنگین (مجازی)
heavy frost/rain/snow
یخبندان/باران/برف شدید
تصاویر
کلمات نزدیک
heaviness
heavily imply
heavily
heavens
heavenly body
heavy clouds
heavy goods vehicle
heavy heart
heavy industry
heavy metal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان