خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تیزشده
2 . بهبودیافته
3 . قوی و عضلانی
[صفت]
honed
/həʊnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more honed]
[حالت عالی: most honed]
1
تیزشده
a honed knife
یک چاقوی تیز(شده)
2
بهبودیافته
بهترشده
1.It was a finely honed piece of writing.
1. آن یک قطعه نوشته بهدقت بهبودیافته بود.
3
قوی و عضلانی
1.They achieved their honed physiques through a grueling diet and fitness regime.
1. آنها با یک رژیم غذایی سخت و برنامه ورزشی به هیکلهای قوی و عضلانیشان رسیدند [توانستند هیکلهایشان را قوی و عضلانی کنند].
تصاویر
کلمات نزدیک
honduran
homunculus
homophonic
homologue
homologate
honorarium
honorific
hooch
hoplite
horehound
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان