1 . حتمی
[صفت]

imminent

/ˈɪmɪnənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more imminent] [حالت عالی: most imminent]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حتمی قریب‌الوقوع

معادل ها در دیکشنری فارسی: مشرف قریب‌الوقوع
مترادف و متضاد likely to happen threatening
  • 1.An announcement about his resignation is imminent.
    1. خبر استعفای او حتمی است.
  • 2.An attack seems imminent.
    2. حمله قریب‌الوقوع به نظر می‌رسد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان