خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حتمی
[صفت]
imminent
/ˈɪmɪnənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more imminent]
[حالت عالی: most imminent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حتمی
قریبالوقوع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مشرف
قریبالوقوع
مترادف و متضاد
likely to happen
threatening
1.An announcement about his resignation is imminent.
1. خبر استعفای او حتمی است.
2.An attack seems imminent.
2. حمله قریبالوقوع به نظر میرسد.
تصاویر
کلمات نزدیک
imminence
immigration controls
immigration
immigrate
immigrant
immobile
immobility
immobilize
immobilizer
immodest
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان