خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دونیم
[عبارت]
in two
/ɪn tˈuː/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دونیم
دوبخش، نصف
1.He tore the piece of paper in two.
1. او کاغذ را نصف کرد.
2.The cup fell on the floor and broke in two.
2. فنجان روی زمین افتاد و دونیم شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
in turn
in tune
in tray
in transition
in total
in two shakes of a lamb's tail
in vain
in variety of ways
in view of
in vitro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان