خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیهوده
[عبارت]
in vain
/ɪn veɪn/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیهوده
بینتیجه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
الکی
به عبث
مذبوحانه
1.All our efforts were in vain.
1. همه تلاشهایمان بینتیجه بود.
2.I tried in vain to sleep.
2. من بیهوده سعی کردم بخوابم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
in time
in the same breath
in the raw
in the public eye
in the nick of time
inaccessible
inaccurate
inaccurately
inachis io
inactive
کلمات نزدیک
in two shakes of a lamb's tail
in two
in turn
in tune
in tray
in variety of ways
in view of
in vitro
in vitro fertilization
in vivo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان