خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داخل (ساختمان)
[قید]
indoors
/ˌɪnˈdɔrːz/
غیرقابل مقایسه
1
داخل (ساختمان)
مترادف و متضاد
inside
outdoors
1.Come indoors, it's cold outside.
1. بیا داخل، بیرون سرد است.
2.Many herbs can be grown indoors.
2. خیلی از گیاهان میتوانند داخل خانه رشد کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
indoor pool
indoor
indonesian
indonesia
indomitable
indrawn
indubitably
induce
inducement
induction
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان