خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرم
[اسم]
IV
(intravenous)
/ˌaɪ ˈviː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرم
تو رگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرم
مترادف و متضاد
drip
1.She's been put on a drip.
1. به او سرم وصل شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
iud
it’s well worth the trip
it’s my birthday today.
it’s just round the corner.
it’s fun!
ivan
ivf
ivory
ivory coast
ivory tower
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان