خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کنار هم گذاشتن
[فعل]
to juxtapose
/ˌdʒʌkstəˈpoʊz/
فعل گذرا
[گذشته: juxtaposed]
[گذشته: juxtaposed]
[گذشته کامل: juxtaposed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کنار هم گذاشتن
پیش هم گذاشتن
مترادف و متضاد
place side by side
1.The exhibition juxtaposes Picasso's early drawings with some of his later works.
1. نمایشگاه نقاشی های اولیه پیکاسو را کنار آثار جدیدترش گذاشته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
juvenile delinquent
juvenile delinquency
juvenile
jute
jut
juxtaposition
jv
k
k-12
kaaba
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان