خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دریاچه
[اسم]
lake
/leɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دریاچه
برکه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دریاچه
مترادف و متضاد
loch
pond
pool
1.Lake Superior
1. دریاچه "سوپریور"
2.We used to go boating on that lake.
2. ما در گذشته برای قایقسواری به آن دریاچه میرفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
laissez-faire
lair
laid-back
laid up
laid back
lakeside
laleh
lama
lamaism
lamasery
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان