خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محدودیت
2 . کاستی
[اسم]
limitation
/ˌlɪmɪˈteɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محدودیت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تحدید
محدودیت
مترادف و متضاد
restriction
1.They would resist any limitation of their powers.
1. آنها نسبت به هر نوع محدودیتی بر قدرتشان مقاومت نشان میدادند..
2.You can't write everything you want because of space limitations.
2. تو بهخاطر محدودیت جا نمیتوانی هرچه دلت خواست بنویسی.
2
کاستی
نقطه ضعف، نقص
مترادف و متضاد
imperfection
1.Both films show her limitations as an actress.
1. هر دو فیلم کاستیهای او را به عنوان هنرپیشه نشان میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
limit
limewater
limestone
limerick
limelight
limited
limited company
limited edition
limited liability company
limiting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان