خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سواد
[اسم]
literacy
/ˈlɪtərəsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سواد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سواد
مترادف و متضاد
illiteracy
1.cultural literacy
1. سواد فرهنگی
2.Far more resources are needed to improve adult literacy.
2. منابع بسیار بیشتری نیاز است تا سواد بزرگسالان بهتر شود.
3.The country has a literacy rate of almost 98%.
3. سطح سواد آن کشور تقریبا 98% است.
تصاویر
کلمات نزدیک
liter
lite
litchi
litany
listlessness
literal
literally
literary
literary criticism
literate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان