خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وارد سیستم شدن (کامپیوتر)
[فعل]
to log on
/lɔg ɑn/
فعل ناگذر
[گذشته: logged on]
[گذشته: logged on]
[گذشته کامل: logged on]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
وارد سیستم شدن (کامپیوتر)
مترادف و متضاد
log in
1.I logged on to my Twitter account.
1. وارد حساب توئیترم شدم.
2.You need a password to log on.
2. برای وارد سیستم شدن، به یک گذرواژه نیاز داری.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
make hay while the sun shine
bag of bones
port in a storm
an eye for an eye
take the fall
high on the hog
open book
have a roving eye
when two sundays meet
treat like shit
کلمات نزدیک
log off
log into a bank account
log in
log cabin
log
log out
loganberry
logarithm
logbook
loge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان