خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منطقی
[صفت]
logical
/ˈlɑʤɪkəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more logical]
[حالت عالی: most logical]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
منطقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منطقی
عقلانی
عقلی
مترادف و متضاد
rational
reasonable
sensible
illogical
irrational
1.a logical choice
1. انتخابی منطقی
2.I used a logical argument to persuade Lester to leave.
2. من از استدلالی منطقی استفاده کردم تا "لستر" را راضی به رفتن کنم.
3.In order to keep your car running well, it is only logical that you lubricate it regularly.
3. اگر میخواهید ماشینتان خوب کار کند، تنها راه منطقی این است که به طور منظم روغن کاریاش کنید.
4.It is logical to spend a minimum on needless things.
4. منطقی است که برای اجناس غیرضروری حداقل (پول) خرج کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
loganberry
log off
log in
log cabin
log
loin
loin of lamb
loincloth
loll
lollipop
کلمات نزدیک
logic circuit
logic
logging
loggia
loge
logical outcome
logically
logician
login
logistic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان