1 . از کوره دررفتن 2 . عقل خود را از دست دادن
[عبارت]

lose one's shit

/lˈuːz wˈʌnz ʃˈɪt/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از کوره دررفتن جوش آوردن، قاطی کردن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد lose one's cool lose one's temper
  • 1.I know I shouldn't have yelled at her but I just lost my cool.
    1. می‌دانم که نباید سر او داد می‌زدم، ولی از کوره دررفتم.
  • 2.My mom lost her shit when she found out that my sister had taken money from her purse without permission.
    2. مامانم از کوره دررفت وقتی که فهمید خواهرم بدون اجازه از کیف او پول برداشته است.

2 عقل خود را از دست دادن دیوانه شدن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد lose one's mind
  • 1.Why did I get up from my desk? Oh man, I'm definitely losing my shit.
    1. چرا از میزم بلند شدم؟ وای، قطعاً دارم عقلم را از دست می‌دهم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان