Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . دیوانهوار
2 . آدم دیوانه
[صفت]
lunatic
/ˈlunəˌtɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more lunatic]
[حالت عالی: most lunatic]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دیوانهوار
احمقانه
disapproving
مترادف و متضاد
insane
mad
sane
sensible
wise
1.Certain lunatic ideas persist even though they have been rejected by all logical minds.
1. یک سری ایدههای احمقانه باقی میمانند اگرچه به وسیله تمام ذهنهای منطقی رد شده باشند.
2.My roommate has some lunatic ideas about changing the world.
2. هماتاقی من ایدههای دیوانهواری درباره تغییر دادن دنیا دارد.
[اسم]
lunatic
/ˈlunəˌtɪk/
قابل شمارش
2
آدم دیوانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مجنون
مترادف و متضاد
fool
madman
maniac
psychopath
1.Only a lunatic would willingly descend into the monster's cave.
1. تنها یک دیوانه با خواست خود وارد غار آن هیولا میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
lunar year
lunar month
lunar eclipse
lunar
lunacy
lunch
lunch hour
luncheon
luncheon meat
luncheonette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان