خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریه
[اسم]
lung
/lʌŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ریه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ریه
شش
1.The knife went through his ribs and punctured his lung.
1. چاقو از دندههایش رد شد و ریهاش را سوراخ کرد.
lung cancer
سرطان ریه
There's a high correlation between smoking and lung cancer.
ارتباط زیادی بین سیگار کشیدن و سرطان ریه وجود دارد.
lung disease
بیماری ریوی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
lunchtime
luncheon meat
luncheon
lunch period
lunch meat
lungen
lungfish
lungi
lurcher
luridness
کلمات نزدیک
lunchtime
lunchroom
luncheonette
luncheon meat
luncheon
lung cancer
lunge
lungfish
lunula
lupin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان