خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آشکار
2 . آشکار ساختن
3 . فهرست محموله یا مسافران (کشتی یا هواپیما)
[صفت]
manifest
/ˈmænɪfest/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more manifest]
[حالت عالی: most manifest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آشکار
هویدا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هویدا
واضح
مشهود
متجلی
مترادف و متضاد
clear
1.His nervousness was manifest to all those present.
1. اضطراب او برای همه افراد حاضر آشکار بود.
2.The anger he felt is manifest in his paintings.
2. خشمی که احساس میکرد، در نقاشیهایش هویدا بود.
[فعل]
to manifest
/ˈmænɪfest/
فعل گذرا
[گذشته: manifested]
[گذشته: manifested]
[گذشته کامل: manifested]
صرف فعل
2
آشکار ساختن
(از خود) نشان دادن
مترادف و متضاد
demonstrate
display
show
hide
1.Lizzy manifested signs of severe depression.
1. "لیزی" علائم افسردگی شدید (از خود) نشان داد.
[اسم]
manifest
/ˈmænɪfest/
قابل شمارش
3
فهرست محموله یا مسافران (کشتی یا هواپیما)
مانیفست
تصاویر
کلمات نزدیک
manicurist
manicure
manichaean
manic-depressive illness
manic depression
manifestation
manifestly
manifesto
manifold
manila
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان